سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهاجر

کاش می شد تا به آسمان پر کشید .

 

  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. یکی از مهمترین مواردی که باعث موفقیت یک شخص چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی او می شود بحث تعادل و حفظ‌ آن است و در مقابل دو موردی که باعث از بین رفتن موفقیت یک انسان می شود همین عدم تعادل یا به عبارت بهتر افراط و تفریط در امورات است .
  3. بسیار دیده شده است که این افراط و تفریط ها در موارد سیاسی ، اقتصادی ، تربیتی و ... باعث شکست او و گاه اطرافیان او شده است که باعث گوشه گیری او و انزوای او شده است .
  4. به عنوان نمونه درامور سیاسی افراطی که خواجه ربیع کرد و در شناخت ولی زمان خودش کندی کرد به همین دلیل برخی از علما قائل به ضعف او هستند اگر چه جزو زهاد ثمانیه بوده و او را به زهد ستوده اند . در حادثه صفین او با مراجعه به امیرالمومنین (علیه السلام) بیان داشت که من نمی توانم با اهل قبله بجنگم و در این میدان نمی دانم چه کسی بر حق است و چه کسی بر باطل و امام (علیه السلام) به ناچار او را به مرز های خراسان برای جنگ با کفار فرستاد . در حادثه عاشورا نقل شده است از او که بعد از این حادثه و شنیدن خبر شهادت آقا اباعبدالله الحسین (ع) صرفا آیة استرجاع را به زبان آورد و سخنی بر زبان بر علیه یزیدیان نراند . این افراط ها در امر سیاست باعث شکست او و پدید آمدن گروهی می شود که ضربه های اساسی را به خود و دیگران است . خواجه بیع از تابعین است و از خویشان معاویه بن ابی سفیان در سال 61 یا 63 فوت کرد .
  5. و از آن سوی افراط هایی که در این دوران می توان بسیار آن را دید که ضربه هایی را به جریان حاکمیت در نظام می زند . که یکی از این اشخاصی که در نقد بسیار تند برخورد می کرد در مصاحبه ای گفته بود : رهبری به من گفته اند که چقدر توپخانه شما شدید است و این مصلحت نیست .
  6. دوست دارد در این موارد بسیاری از ایتن افراط ها و تفریط ها را در مثال های مختلف بیان کنم به عنوان نمونه در امر اقتصادی که برخی اصلا به فکر فعالیتی برای رسیدن در آمد نیستند و از آن سوی برخی تمام زندگی خود را وقف امور مادی خویش نموده اند . که این خود بحث و مجالی دیگر را می طلبد.
  7. خدای متعال برای رسیدن انسان به موفقیت هایی که مدنظرش بوده است و آن موجبات خوشیخبتی انسان را فراهم می آورد معیارها و میزان هایی را معرفی کرده است و انسان خود را باید در وزنة این معیارها قرار دهد .
  8. حدیثی است معروف از امام رضا (علیه السلام ) که بخشی از آن حدیث قدسی است که حضرت تکمله ای را درانتهای حدیث بیان می دارند و آن شاهکلید این بحث است .
  9. نقل شده است در سفر اجباری که امام از مدینه به سمت مرو و یا خراسان امروزی در حرکت بودند به سرزمین نیشابور رسیدن و در هنگام خروج ایشان از این شهر عالمان حدیث نویس این شهر از ایشان خواهش کردند که حدیثی را بیان دارند تا بدان وسیله از آن بهره مند شوند . این حدیث را شیخ طوسی در کتاب امالی خویش آؤرده است . (امالی ص 235)
  10. َدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ یُوسُفَ بْنِ عَقِیلٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ رَاهَوَیْهِ قَالَ لَمَّا وَافَى أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع نَیْسَابُورَ وَ أَرَادَ أَنْ یَرْحَلَ مِنْهَا إِلَى الْمَأْمُونِ اجْتَمَعَ إِلَیْهِ أَصْحَابُ الْحَدِیثِ فَقَالُوا لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ تَرْحَلُ عَنَّا وَ لَا تُحَدِّثُنَا بِحَدِیثٍ فَنَسْتَفِیدَهُ مِنْکَ وَ قَدْ کَانَ قَعَدَ فِی الْعَمَّارِیَّةِ فَأَطْلَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِیلَ یَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا
  11. این حدیث ، حدیثی است که ابوالقاسم قشیری می گوید این حدیث با این سند زیبا را برخی از امرای سامانیه با طلا می نوشتند و در گور همراه خود دفن می کردند .
  12. در اینجا حضرت بیانی را دارند و آن این است که برای کلکه لااله الاالله حصن و دژی است که که هر کس وارد این شود ایمن از عذاب است . این وارد شدن و این عذاب نشدن شرطی دارد و آن من امام و ولایت من است .
  13. حضرت در این جریان معیاری را به عنوان ولایت مطرح می کنند که اگر این ولایت باشد حصن حصین الهی تاثیرگذار است نه به خودی خود . راه رسیدن به این حصن و ماندگاری در این حصن ولایت است .
  14. در جریان امام بسیاری از این معیار فهم درستی نکردند و باعث زمین گیر شدن ایشان شد : برخی اشکال گرفتند که چرا حضرت این ولایتعهدی را پذیرفت و برخی دیگر از این پذیرفتن دنیایی شدن که هدف مامون بود را گرفتند و گفتند ما هم همراه حضرت بهره مند می شویم .
  15. در اصل می توان با مراجعه به سخنان خود مامون ( عیون ج 2 ص 167-168) و دیگر رفتارهای او این را فهمید که او چند قصد از این کار را داشت : استفاده اکردن از حضرت در کنار خویش به عنوان مقدس کردن حکومت خویش ، حضرت را رنگ سیاسی بر چهره او زدند در اصل حکومت را به او رنگ زدن و رنگ دادن به حکومت خود ، مشروعیت بخشی به خلافت بنی عباس ، زیر نظر داشتن فعالیت های امام ، فرونشاندن قیامهای علویان
  16. در حالیکه این ولایت عهدی همراه با تهدید بود . موقعی که مامون می گوید این خلافت مال شماست . امام می گوید اگر مال خداست و به تو بخشیده نباید به دیگری بدهی و اگر مال تو نیست پس باز چرا می بخشی . بعد از شنیدن این سخنان او امام را تهدید می کند و امام می فرماید : ولاتلقوا بایدیکم الی التهلکه (بقره 195) در اینجا اگر کسی معیاریت حضرت را قبول نداشته باشد زمین می خورد در حالیکه حضرت طبق مصلحت این را قبول کردند و شیعیان را از این جریان نجات دادند و با پذیرش ولایتعهدی چند کار را گردند : اولا عملا وارد این کار نشدند ( انی ما دخلت فی هذا الامر الا دخول الخارج منه ) و ثانیا در این جریان به علویان اعتبار بخشیدند و راحت ایشان خدمت امام می رسیدند. جلسات مناظره ای که بین ایشان و دیگران انجام می شد خود از موارد دیگر این جریان است .
  17. اباصلت دارد در عبارتی که جعل له ولایه العهد لیری الناس انه راغب فی الدنیا فیسقط محله من نفوسهم . عیون ج 2 ص 241
  18. پس داشتن معیاری برای تعادل در تمامی امور لازم است و این معیار را خدای متعال در تمامی دوران قرار داده است انی بشر مثلکم ایشان نیز قابل توجه است و دیگری اینکه ما قائل هستیم در تمامی شئونات ولایت فقیه همانند امام (ع) است و او معیاری برای همه فعالیت هاست .
  19.