سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهاجر

کاش می شد تا به آسمان پر کشید .

چند شب پیش یکی از دوستان دانشجو از بنده مطلبی در مورد قانونی بودن رهبری حضرت آقا پرسیدند که شبهه ای است که چند وقتی است در سایت ها و کانال های ضد نظام مطرح می شود.

بنده پس از مدتی جستجو در سایت بزرگواری این شبهه و پاسخ آن را دیدم و با اجازه ای که از ایشان گرفتم، مطالب ایشان را در سایت قرار دادم تا دوستان به طور کامل مطالعه کنند .

دوستان که خواهان دیدن وبلاگ ایشان هستند، آدرس وبلاگ و صفح? مطلب مورد نظر در پایان مطالب آمده است.

مقدمه:

  محوری ترین اصل در دکترین سیاسی امام خمینی، ولایت مطلقه فقیه بود که با تکیه بر آن، انقلاب اسلامی ایران به عنوان بزرگترین انقلاب آزادی بخش قرن بیستم به پیروزی رسید. اندیشمندان به درستی اذعان دارند که علت موجده انقلاب اسلامی، اصل ولایت فقیه است. امام خمینی در شرایطی انقلاب اسلامی را هدایت فرمود که تمام جریانات فکری و سیاسی، در کشور ما به بن بست رسیده بودند، ایران ژاندارم آمریکا در منطقه بود و شاه با قدرت اعجاب انگیز خود، شرایط سیاسی کشور را به گونه ای تحت کنترل داشت که همه نفس ها در سینه حبس شده بود، جریان روشنفکری ملی گرا و لیبرال به رهبری امثال مهندس مهدی بازرگان و یدالله سحابی و … با صدایی بلند و رسا ، بقای سلطنت را فریاد می کردندو درعین حال با صدایی ضعیف و نارسا، از اصلاحات دم می زدند. سران جبهه ملی ، حتی در روزهای اوج انقلاب اسلامی که ملت ایران به رهبری امام خمینی می رفت تا تومار سلطنت محمدرضا پهلوی را در هم بپیچد، از شورایی شدن سلطنت سخن می گفتند و با ذلت به نوفل لوشاتو شتافتند تا امام را نصیحت کرده و او را از پافشاری بر نفی سلطنت باز دارند.

   اما این تنها ولایت مطلقه فقیه بود که با تجسم در سیمای نورانی امام خمینی، همه این کج خیالیها را درنوردید و معجزه قرن، در کانون نفوذ وقدرت آمریکا و نظام سلطه، به وقوع پیوست . طبیعی است که آمریکا و متحدانش، نسبت به این اصل مترقی و آزادی بخش، خشمگین باشند و به همین جهت از اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، همواره دنیای تفرعن غرب به رهبری آمریکا، با اصل محوری ولایت مطلقه فقیه به مخالفت و دشمنی برخاسته و همه سرمایه گذاریهای خود را بر نفی و طرد آن متمرکز ساخته است.

   مردم ما شاهد بودند که در جریان جنگ خلیج فارس، وزیر جنگ آمریکا در حالی که بر عرشه یک ناو عظیم جنگی با خبرنگاران سخن می گفت، ضمن تهدید ایران، تأکید کرد تا زمانی که ایران به دو چیز پایبند است، ما حق مداخله نظامی را در ایران برای خود محفوظ می داریم؛ اول اصل ولایت فقیه و دوم مخالفت با صلح خاورمیانه.

   جالب است که جریان سازش در داخل کشور ما نیز از آغاز، همین دو محور را سرلوحه ی دست و پا زدنهای خود قرار دادند و لااقل برای خوش آمد آمریکا و حامیانش، تمام همت خود را اولاً بر تضعیف ولایت مطلقه فقیه و ثانیاً بر تغییر مواضع ضد استکباری و ضد صهیونیستی نظام متمرکز کردند.

   کیست که نداند جریان سازش پس از دوم خرداد 76 تاکنون، از تمام پتانسیل های داخلی و خارجی برای لطمه زدن به اصل ولایت فقیه و نهادهایی که مستقیماً مطابق قانون اساسی، زیر مجموعه ولی فقیه هستند، حداکثر سود را برده است و از سوی دیگر کوشیده است تا صلابت و پایداری مردم ما را در مقابله ی با آمریکا و رژیم صهیونیستی و نظام سلطه جهانی در هم بشکند و هضم شدن در نظم جدید تک قطبی و عقب نشینی از همه آنچه را که مردم ما با تقدیم صدها هزار شهید و جانباز، با عزت و افتخار بدست آوردند، دنبال کرده است. آری ما باید از شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر انگلیس دست برداریم و در شرایطی که پیام انقلاب ما به همه دنیا صادر شده و در جای جای عالم، طنین دلنشین مرگ بر آمریکا به گوش می رسد و پرچم این ابر قدرت مخوف و ضد انسانی را به آتش می کشند، ایران اسلامی نباید پرچم آمریکا را آتش بزند. ما باید از زرین ترین برگ مبارزات دانشجویی؛ یعنی اشغال لانه جاسوسی و تحقیر ابر قدرت آمریکا، عذرخواهی کنیم. ما باید از حمایت نهضت های آزادی بخش جهان اسلام؛ نظیر انقلاب فلسطین و مقاومت مردانه لبنان وایستادگی ملتهایی نظیر ملت عراق و افغانستان در برابر اشغالگران و… خجالت بکشیم. باید از پرونده قطور جنایات آمریکا علیه مردم ایران؛ چه در کودتای 28 مرداد، چه در حمایت های بی دریغ از شاه در طول 25 سال پس از کودتا، چه در آموزش شکنجه گران ساواک، چه در غارت نفت و منابع ملی کشور ما، چه در به خاک و خون کشیدن مردم در انقلاب ، چه در بلوکه کردن ثروتهای هنگفت ایران در بانکهای بین المللی، چه در جاسوسی و اجرای طرح های براندازی علیه انقلاب مردم ایران، چه در طراحی کودتای نوژه، چه در تجاوز نظامی طبس، چه در حمایتهای بی دریغ تسلیحاتی، شیمیایی، اطلاعاتی، تبلیغاتی و لجستیکی از جنگ هشت ساله صدّام علیه ایران، چه در غرق کردن چندین ناوچه ما ، چه در حمله به سکوهای نفتی ما در خلیج فارس، چه در هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری ایران، چه در حمایت  بی دریغ از گروهک منافقین و پذیرفتن آنان در کاخ سفید و کمک مالی و اطلاعاتی به آنان و چه در … ، صرفاً به دلیل اینکه بیل کلینتون و مادلین آلبرایت، در یکی دو جمله از سخنرانی های طولانی خود علیه نظام اسلامی، اشاراتی به اشتباهات گذشته آمریکا کرده اند، صرف نظر کنیم و ذلیلانه در پیشگاه فراعنه ی زمانه ، تعظیم کنیم، آن هم در شرایطی که همه ملتها و حتی دولتها در سراسر دنیا، به حقانیت مواضع اصولی سی ساله ما در قبال این ابر قدرت شیطانی پی برده اند و بر مقاومت و دلیر مردی ملت ایران درود می فرستند و مضافاً در شرایطی که جرج دبلیو بوش، ما را محور شرارت نامیده و به ما اعلام جنگ کرده است و اوباما ؛ خلف زبون او، ایران را به بمباران اتمی تهدید نموده است.

   آری طبیعی است که آمریکا و رژیم صهیونیستی و دنیای غرب و ایادی داخلی آنها از اصل مترقی وآزادیبخش ولایت فقیه و از امام و مقام معظم رهبری، خشمگین باشند و بیشترین تهاجم تبلیغاتی خود را روی این نقطه متمرکز سازند.

   این جریان وابسته و مزدور، گرچه در سالهای اخیر در قالب حرکتهای سیاسی و با استفاده ابزاری از واژه زیبای «اصلاحات»، تضعیف ولایت فقیه را در مرکز توجه خود قرار داده بود اما پس از رسوایی در وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری، اکنون  تصمیم گرفته است که با رویکردی انتحاری، ولایت فقیه وامام خمینی و مقام معظم رهبری را مستقیماً و بدون رعایت اصول ادبیات سیاسی داخل نظام، با موضع اپوزیسیون و براندازی مورد هجوم قرار دهد.

این حرکت، با نامه بی ادبانه و رسوای دفتر تحکیم به اجلاس خبرگان رهبری در تابستان 81 آغاز شد و با نامه موهن جلال الدین طاهری در شب 18 تیرماه با هدف ایجاد آشوب و بلوایی که از هفته ها قبل از آن، رادیوهای آمریکا و رژیم صهیونیستی از آن خبر می دادند ، همچنین با نامه سراسر کذب و تهمت منسوب به قاسم شعله سعدی پیگیری شد و اکنون با هجمه ی شدید ریزه خواران آمریکا و اسرائیل در سایتهای اینترنتی موسوم به اصلاح طلب! ، تحت عنوان ” غیر قانونی بودن رهبری حضرت آیه الله خامنه ای ” دنبال می شود.

آیا انتخاب آیه ا… العظمی خامنه ای به رهبری قانونی بوده است؟

   محوری که جریان استحاله اخیراً به آن پای می فشارد، القاء توهم درباره قانونی بودن انتخاب مقام معظم رهبری پس از رحلت حضرت امام خمینی است. اینان در پیروی از نامه ی قاسم شعله سعدی ، با استناد به اصول5 و 107و 109 قانون اساسی قبل از بازنگری، تصریح می کنندکه رهبر اولاً می بایست الزاماً حائز شرایط مرجعیت باشد و ثانیاً ابتدائاً توسط اکثریت مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و برگزیده شده باشد و چنانچه  چنین اکثریتی حاصل نمی شد، آنوقت خبرگان می توانستند اعضای شورای رهبری یا رهبر را، آن هم منحصراً از بین مراجع و حائزین شرایط مندرج در اصول 5و 107و 109 برگزینند . اینان می افزایند که چون امام در 14/3/68 رحلت فرمود و هنوز نه بازنگری انجام شده بود و نه به تصویب ملت رسیده بود، لذا کماکان قانون اساسی مصوب 12/9/58 معتبر و لازم الاتباع بود و به موجب اصول یاد شده، رهبر می بایست مرجع تقلید باشد و به فرض اینکه آیت الله خامنه ای، امروز به مرجعیت رسیده باشد، اما قطعاً در آن تاریخ فاقد شرایط مرجعیت بوده و انتصاب ایشان به عنوان رهبر توسط خبرگان، غیر قانونی بوده است.

   ما قبل از آنکه هر توضیحی در دنائت و دروغگوئی اینان بدهیم، نظر همگان را به بخشی از اصل 107 قانون اساسی قبل از بازنگری که با تحریف آشکار مورد استناد  دگر اندیشان خائن قرار گرفته است، جلب می کنیم:

   «هرگاه یکی از فقهای واجد شرایط مذکور در اصل پنجم این قانون ، از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شده باشد، همانگونه که در مورد مرجع عاالیقدر تقلید رهبر انقلاب حضرت آیت الله العظمی امام خمینی چنین شده است، این رهبر، ولایت امر و همه مسئولیتهای ناشی از آن را بر عهده دارد. در غیر این صورت، خبرگان منتخب مردم، دربار? همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند بررسی و مشورت می کنند، …»

    جریان استحاله ، چون به وضوح از غیر منطقی بودن توهمی که قصد القاء آن را دارند، با خبرند ، بالاجبار جمله و عبارتی از اصل 107 را تحریف کرده و به این وسیله، صورت مسئله را به نفع القائات بی اساس خود تغییر می دهند. آنان عبارت « همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند» را به جمله «منحصراً از بین مراجع» تغییر داده و به خیال خود تیر را به هدف زده اند.

   اصل 107 قبل از بازنگری، تصریح می کند که خبرگان منتخب مردم باید درباره همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری را دارند بررسی و مشورت کرده وچنانچه یکی از آنان دارای برجستگی خاص برای رهبری باشد، او را به عنوان رهبر به مردم معرفی کنند. این اصل هرگز نمی گوید که چنین شخصی در هنگام بررسی خبرگان، الزاماً باید مرجع تقلید باشد بلکه در سیاق اصل، بر صلاحیت مرجعیت و رهبری تأکید شده است، به عبارت دیگر ممکن است در هنگام بررسی، کسانی باشند که گرچه هنوز به مرجعیت شناخته نشده اند اما بالقوه صلاحیت مرجعیت و رهبری را دارند و اینان نیز    می بایست در معرض بررسی و مشورت خبرگان منتخب مردم قرار گیرند.

   عبارت «همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند» به وضوح نشان می دهد که رهبر منتخب خبرگان، الزاماً نباید از میان کسانی باشد که در هنگام انتخاب به عنوان «مرجع» شناخته   می شوند، در غیر این صورت باید می گفت: خبرگان منتخب مردم، از میان مراجع شناخته شده موجود، یکی را که صلاحیت رهبری داشته باشد، انتخاب کنند، در حالی که این اصل بر انتخاب یکی از کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارد، تأکید نموده و انحصار و اختصاص به مراجع شناخته شده را نقض کرده است.

   تنظیم کنندگان قانون اساسی سال 59، توجه داشته اند که مرجعیت، یک اصل اسلامی نیست بلکه عرف حوزوی است در حالیکه فقاهت و اجتهاد، اصل اسلامی است لذا تصریح کرده اند که در هنگام انتخاب رهبری، صرفاً نباید مطالعه و بررسی را به مراجع مشهور و شناخته شده محدود کرد بلکه باید «از میان فقهای واجد شرایط …» که صلاحیت مرجعیت و رهبری را    داشته باشند، کسی را که دارای برجستگی خاص برای رهبری باشد انتخاب کنند.

   در عبارت «همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند»، قید صلاحیت، هر دو عنوانِ «مرجعیت» و «رهبری» را شامل می شود. اکنون در مقابل شبهه احتمالی می گوییم که مثلاً اگر کسی بگوید، منظور «مرجعیت بالفعل» می باشد، در این صورت پاسخ می دهیم که آیا منظور، «رهبری بالفعل» نیز هست؟!

   اگر منظور از جمله مندرج در قانون این باشد که فرد منتخب باید در هنگام انتخاب، مرجع بالفعل باشد، چون واژه صلاحیت هم برای مرجعیت آمده و هم برای رهبری، در اینصورت لازم می آید که فرد منتخب در هنگام انتخاب، رهبر بالفعل نیز باشد و آیا چنین حرفی مضحک نیست؟

   پس مراد این است که خبرگان منتخب مردم، صلاحیت مرجعیت و رهبری را در مورد همه ی کسانی که حائز شرایط تعیین شده در قانون هستند، مورد بررسی و مشورت قرار داده و فردی را که دارای برجستگی خاص می باشد، به عنوان رهبر معین می کنند، در این صورت فرد معرفی شده، حتی اگر به عنوان مرجع مشهور شناخته نشده باشد، از نظر خبرگان منتخب مردم، صلاحیت مرجعیت دارد و به دلیل برجستگی خاص برای رهبری، شایسته ترین است.

   پس مطابق اصل 107 قانون اساسی قبل از بازنگری، وظیفه خبرگان،  انتخاب رهبر از میانفقهایی است که صلاحیت و شایستگی لازم برای مرجعیت و رهبری را دارند، گر چه هنگام انتخاب، به عنوان مرجع شناخته نشوند، کما این که در آن هنگام، رهبر هم نیستند.

   انتخاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، دقیقاً بر  اساس اصل 107 قانون اساسی قبل از بازنگری صورت پذیرفت، با این وجود مجلس خبرگان، در اجلاس خود بعد از بازنگری قانون اساسی نیز مطابق اصل 107 بازنگری شده، مجدداً روال انتخاب رهبری را مورد بررسی قرار داد و طی بیانیه ی پایانی خود، تنها ایشان را شایسته رهبری معرفی کرد.

   مجلس خبرگان، همه ساله در اجلاس خود، شرایط رهبری و صلاحیت مطروحه در قانون را دقیقاً مورد ارزیابی قرار داده تا از ادامه و استمرار شرایطی که در قانون اساسی برای رهبری تعیین شده است اطمینان حاصل کند.

تحصیلات اجتهادی مقام معظم رهبری

    برخی از سایتهای مفسد موسوم به اصلاح طلب ، مخصوصاً با استناد به اراجیف شیخ ساده لوح معزول؛ منتظری نوشته اند که آیا [حضرت آیت الله] خامنه ای، اصلاً در هنگام رحلت امام خمینی قدس سره، فقیه و مجتهد بوده اند؟

   اینان برای به کرسی نشاندن القائات خود، چنین استدلال کرده اندکه امام ، [ آیه الله ] خامنه ای را همواره «حجه الاسلام» خطاب می فرمود. برای توضیح این مهم با رعایت کمال اختصار، بیوگرافی علمی و اجتهادی معظم له را مورد بررسی قرار  می دهیم:

   حضرت آیه الله خامنه ای مد ظله العالی، دروس سطح حوزوی را نزد پدرشان و چند استاد دیگر حوزه علمیه مشهد؛ از جمله آیه الله حاج آقا هاشم قزوینی و آیه الله حاج سید احمد مدرس یزدی تلمّذ     کرده اند. کتاب انموزج و صمدیه را در مدرسه سلیمان خان مشهد و سپس سیوطی و مغنی را در همان مدرسه فرا گرفته اند و آنگاه به مدرسه نواب آمده و به تحصیل معالم الدین و ملاذالمجتهدین    پرداخته اند. کتاب شرایع الاسلام محقق حلی را نزد پدرشان که از مجتهدین و علمای بنام مشهد بوده است، فرا گرفته اند و سپس سه چهارم کتاب شرح لمعه را نیز نزد پدر تلمّذ کرده و یک چهارم باقیمانده را نزد مرحوم آیه الله آقا میرزا مدرس یزدی خوانده اند. معظم له سپس به مقطع اجتهادی حوزه ؛ یعنی خارج فقه راه یافته و کتب رسائل و مکاسب و کفایه را نزد مرحوم آیه الله حاج شیخ هاشم قزوینی که از شاگردان به نام مرحوم آقا میرزا مهدی اصفهانی، عارف نامی  و مدرس درجه یک مشهد مقدس بود، تلمّذ کرده اند.

   حضرت آیه الله خامنه ای، دروس خارج را تا کسب اجازه اجتهاد، نزد مرحوم آیه الله العظمی میلانی که از مراجع بزرگ مشهد مقدس بود، استفاده کردند و در کنار آن، درس خارج آیه الله شیخ هاشم قزوینی را نیز که به اصرار خود آیه الله خامنه ای برگزار می شد، شرکت می کردند. ایشان علاوه بر فقه و اصول، علاقه بسیاری به فلسفه نیز داشتند و به همین جهت، درس فلسفه مرحوم آیه الله میرزا جواد آقا تهرانی را نیز همگام با فقه دنبال کرده و درس شرح منظومه ملاهادی سبزواری را نیز در محضر آقا شیخ رضا آیسی گذراندند.

   حضرت آیه الله خامنه ای تصمیم می گیرند برای بهره گیری از دروس عالیه اجتهادی که در آن زمان در نجف اشرف به عنوان مرکز تشیع و با حضور عالمان بزرگ و مراجع عظیم الشأن تقلید ارائه می شد، به عراق عزیمت کنند و در مدت اقامت خود در نجف اشرف، از دروس خارج فقه آیات عظام تقلید، حکیم، خویی و شاهرودی همزمان استفاده کرده و دروس آیه الله آقا میرزا باقر زنجانی و آیه الله میرزا حسن یزدی و آیه الله سید یحیی یزدی را نیز شرکت می کردند.

   خود معظم له فرموده اند که از درس آیه الله العظمی حکیم، بخاطر نظرات پویای فقهی و سلامت و شادابی روحی و سلوکی و همچنین از درس آیه الله آقا میرزا حسن بجنوردی در مسجد طوسی نجف، بیش از سایر محافل حوزوی نجف استفاده کرده اند.

   سرانجام آیه الله خامنه ای، خواسته پدر خود را برای بازگشت به ایران اجابت کرده و به مشهد مقدس باز می گردند و در اواخر سال 1337 به شهر مقدس قم عزیمت می کنند. تصمیم می گیرند که همه دروس رایج در قم را شرکت کرده و سپس هر کدام را که غنی تر یافتند، ادامه دهند و از این میان، درس خارج فقه حضرت آیه الله العظمی بروجردی را بر می گزینند و تا رحلت معظم له در سال 1339، از این درس کسب فیض کرده اند. هم زمان در دروس اصول و خارج فقه حضرت امام خمینی نیز تا سال 1343 ؛یعنی زمان تبعید حضرت امام به ترکیه، به مدت 6 سال شرکت کرده اند. بدین ترتیب، معظم له گرچه دروس متعدد خارج فقه و اصول را نزد مراجع متعددی نظیر آیه الله العظمی میلانی در مشهد و چندین مرجع بزرگ در نجف اشرف تلمّذ کرده اند اما در اجتهاد فقهی، در اصل شاگرد حضرت امام خمینی بودند، گرچه در همان مدت، از درس فقه و اصول آیه الله حاج شیخ مرتضی نیز استفاده می کرده اند.

   حضرت آیه الله خامنه ای ، در قم نیز تحصیل فلسفه را ادامه داده و کتاب شفای بوعلی سینا و اسفار اربعه ملاصدرا را نزد علامه طباطبائی فرا گرفته اند. لازم به ذکر است که معظم له قبل از پیروزی انقلاب در حوزه های علمیه ایران، در ادبیات عرب سرآمد شناخته می شد، در عین حال که در فقه و اصول و حکمت متعالیه نیز اجتهاد جامع داشت.

   بنابر آنچه گفتیم و به گواهی مراجع بزرگ تقلید و عالمان برجسته، معظم له سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، یک مجتهد مسلم جامع الشرایط بوده و مدتها قبل از انتخاب به رهبری، مرجعیت دینی ایشان محرز بوده است ولی به دلیل تواضع و حفظ ادب و حرمت استاد و مقتدای خود؛ حضرت امام خمینی، هرگز اجازه ندادند که کسی ایشان را آیه الله بخواند.

   این  که  طراحان سایتهای جریان استحاله ، گفته اند  که امام خمینی همواره  ایشان را  حجه الاسلام می خواند ، پاسخ       می دهیم که این عرف رایج حوزه هاست که هیچگاه استاد، شاگرد خود را حتی اگر به عالیترین مقامات علمی اجتهادی رسیده باشد، آیه الله خطاب نمی کند و فلسفه ی این عرف رایج این است که ملکه تواضع و ادب را در شاگرد خود متذکّر باشد. آیا نویسندگان این گونه سایتهاکه ظاهراً اما به دروغ خود را مرید منتظری معرفی می کنند، موردی سراغ دارند که حضرت امام خمینی، حتی یک بار وی را «آیه الله» خوانده باشند.

   حضرت امام در تمام نامه های خود به آقای منتظری، او را حجه الاسلام خوانده اند، در عین حال که امام بارها؛ از جمله در جریان ترور حضرت آیه الله خامنه ای و همچنین در جریان تنفیذ حکم ریاست جمهوری به ایشان و ….تصریح فرمودند که آقای خامنه ای، مجتهدی مسلم است.

   مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی یادگار فقید امام می گوید: «وقتی که آیه الله خامنه ای در سفر کره شمالی بودند، امام گزارش های آن سفر را از تلویزیون می دیدند.ازآن منظره دیدار از کره، استقبال مردم و  سخنرانیها و مذاکرات ایشان در آن سفر که خیلی جالب بود، امام گفتند که الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند.»( روزنامه رسالت و سایر روزنامه ها16/3/68)

   خانم زهرا مصطفوی دختر حضرت امام می گوید:

   « من مدتها قبل از برکناری قائم مقام رهبری، شخصاً از محضر امام درباره رهبری پرسیدم و ایشان از آیه الله خامنه ای نام بردند…. و صریحاً فرمودند که ایشان اجتهادی را که برای ولی فقیه لازم است دارد» (روزنامه جمهوری اسلامی ـ 2/9/76)

   خود حضرت آیه الله خامنه ای، جریان انتخاب رهبری را این گونه توضیح فرموده اند:

   «بعد از رحلت امام، در آن روز اول که مجلس خبرگان تشکیل شد، بنده هم عضو مجلس خبرگان بودم و بالاخره اسم این بنده ی حقیر به میان آمد و بحث کردند چه کسی را انتخاب کنیم و اتفاق کردند بر اینکه این موجود حقیر ضعیف را به این منصب خطیر انتخاب کنند. من فعالیت کردم، مخالفت جدی کردم، نه اینکه می خواستم تعارف بکنم. خدا خودش می داند که در دل من در آن لحظات چه می گذشت. رفتم آنجا ایستادم و گفتم: آقایان صبر کنید، اجازه بدهیدـ اینها همه ضبط شده وموجود است، هم تصویر و هم صدای آن هست ـ شروع کردم به استدلال کردن که من را برای این مقام انتخاب نکنید، هرچه اصرار کردم، قبول نکردند. هر چه من استدلال کردم، آقایان مجتهدین و فضلا که در همان جا بودند، استدلالهای من را جواب دادند….» (روزنامه جمهوری اسلامی ـ 24/9/73)

مراجع عظام تقلید و رهبری آیه ا… العظمی خامنه ای

   پس از پایان اولین جلسه خبرگان که پشت درهای بسته برگزار شد، حضرت آیه الله جوادی آملی در مصاحبه مطبوعاتی که از سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز پخش شد اعلام کردند که مجلس خبرگان در مورد انتخاب رهبری به نتیجه قطعی رسیده است اما فرد انتخاب شده، از قبول آن به دلایلی استنکاف می کند و مجلس خبرگان هیأتی را برای رایزنی با مراجع عظام تقلید تعیین نموده تا به قم سفر کند و نتیجه را به خبرگان گزارش نماید. این هیأت که در رأس آن آیه الله جوادی آملی قرار داشت پس از مذاکره با مراجع عظام قم، وفاق همه اعاظم( قیام هیات شرعیه) را در اصلحیت آیه الله خامنه ای برای رهبری به استحضار خبرگان که خود نیز همه مجتهد و فقیه بودند، رساند و حجت بر  آیه الله خامنه ای تمام شد و این مسؤولیت خطیر بر معظم له متعیّن گردید.

   البته بسیاری از علماء و بزرگان، قبل از رحلت امام، بر صلاحیت آیه الله خامنه ای برای رهبری تصریح کرده بودند.

   آیه الله العظمی بهاء الدینی که از مراجع عظام تقلید و هم حجره ای امام خمینی بوده است، مدتها قبل ازرحلت امام می فرماید :

   «البته هیچکس حاج آقا روح الله نمی شود، ولی آقای خامنه ای از همه به امام نزدیک تر است. کسی که ما به او امیدواریم آقای خامنه ای است. شما از ما قبول نمی کنیدوتعجب می کنید ، ولی این دید ماست ونزد ما محرز است که: سیدعلی خامنه ای.»(کتاب آیت بصیرت)

   آیه الله العظمی بهاء الدینی بلافاصله پس از انتخاب آیه الله خامنه ای به رهبری، در اظهاراتی می فرماید :

     «…. من از همان زمان، رهبری را در آقای خامنه ای می دیدم، چرا که ایشان ذخیره الهی بعد از امام امت است. باید او را در اهدافش یاری کنیم. باید توجه داشته باشیم که مخالفت با ولایت فقیه، کارساده ای نیست….»(کتاب آیت بصیرت)

   حضرت آیه الله العظمی اراکی که در آن زمان به عنوان اعلم مراجع تقلید مشهور بوده و حدود یکصد سال سن داشتند، بلافاصله پس از تعیین معظم له به رهبری، طی پیامی فرمودند:

   «انتخاب شایسته حضرتعالی به مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران، مایه دلگرمی و امیدواری ملت قهرمان ایران است» (روزنامه جمهوری اسلامی، 22/3/68)

   حضرت آیه الله العظمی فاضل لنکرانی از مراجع عظام تقلید می فرماید:

   «…. عرض می کنم که آیه الله خامنه ای، اهل نظر و اجتهاد هستند. بیست سال پیش وقتی در مشهد در مسجد گوهر شاد با ایشان برخورد کردم، آن موقع ایشان از مدرسین محترم مشهد بودند، پرسیدم چه چیزی تدریس می کنید، فرمودند مکاسب. مکاسب از مهم ترین و مشکل ترین کتب علمی ماست. به نظر من ایشان یک فقیه و یک مجتهد است. کسی که در سالهای طولانی در جهان سیاست، استادی چون امام امت داشته است و خودش نیز دارای استعداد سرشار است، چنین فردی دارای مقامات بلندی از درک  سیاسی است. دوران هشت ساله ریاست جمهوری ایشان، یک شاهد قوی برای این مطلب است…» (روزنامه رسالت، 22/3/68)

   حضرت آیه الله مؤمن می فرماید:

   « هنگام رأی گیری در مجلس خبرگان برای رهبری حضرت آیه الله خامنه ای ـ دامت برکاته ـ اجتهاد معظم له، به قیام هِیأت شرعیه ، نزد اینجانب ثابت بود، ولی بعداً به واسطه حضور در جلسات مباحثه فقهی، شخصاً به اجتهاد ایشان پی بردم و اکنون شهادت می دهم که معظم له مجتهدی عادل و جامع الشرایط می باشد.» (کتاب دررالفوائد فی اجوبه القائد، صفحه 23)

   حجه الاسلام و المسلمین مرحوم حاج سید احمد خمینی خطاب به آیه الله خامنه ای می گوید:

   « حضرت امام بارها از جناب عالی به عنوان مجتهدی مسلم و بهترین فرد برای رهبری نام بردند….. انتخاب شایسته و بسیار خداپسندانه ی حضرتعالی ، باعث شادی تمام دوستدارن اسلام و انقلاب اسلامی در جهان گردید. حضرتعالی از چهره های درخشان انقلاب اسلامی ایران بوده و همواره مورد تأیید و تکریم امام عزیزمان بوده اید….»(روزنامه رسالت ـ 16/3/68)

   بدین ترتیب آیا کمترین تردیدی باقی می ماند که حضرت آیه الله العظمی خامنه ای مدظله العالی در هنگام انتخاب خبرگان، مجتهدی مسلم و فقیهی جامع الشرایط بوده اند.

اعلمیت عرضی و اعلمیت طولی

   ممکن است کسی بگوید که آیا با وجود مراجع بزرگی؛ نظیر آیه الله العظمی اراکی و آیه الله العظمی گلپایگانی و…. که علاوه بر کبر سن، سابقه اجتهادی بسیار طولانی داشته و در زمان رحلت امام نیز شهرت به اعلمیت داشته اند، چطور ممکن است شخصیتی نظیر آیه الله خامنه ای، نسبت به آن بزرگواران از برجستگی ویژه در مرجعیت و رهبری برخوردار باشند.

   پاسخ می دهیم که مرجع فقهی انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی و نظریات فقهی ایشان بود ـ که در قانون اساسی به آن تصریح شده است ـ بر اساس نظر حکومتی و کارشناسانه ی حضرت امام، دو سوم فقه ما، سیاسی و اجتماعی و تنها یک سوم آن مسائل شخصی و احوالات شخصیه و فردی است. حضرت امام، فقیه اعلم را کسی می دانست که علاوه بر احاطه فقهی در احکام فردی و شخصی، در احکام اجتماعی و سیاسی نیز صاحب فتوا و نظر اجتهادی باشد.

   این فرمایش حضرت امام را عیناً مرور می کنیم:

   «…. مهم، شناخت درست حکومت و جامعه است که بر اساس آن نظام اسلامی بتواند به نفع مسلمانان برنامه ریزی کند که وحدت رویه و عمل ضروری است و همین جا است کهاجتهاد مصطلح در حوزه ها کافی نمی باشد، بلکه یک فرد، اگر اعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد، ولی نتواند مصالح جامعه را تشخیص دهد و در زمینه اجتماعی و سیاسی، فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم گیری باشد، این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و  نمی تواند زمام جامعه را بدست گیرد ….، مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی  اظهارنظر نمی کنم. آشنایی به روش برخورد با حیله ها و تزویرهای حاکم بر فرهنگ جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست ها و حتی سیاسیون و فرمولهای دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیزم که در حقیقت، استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می کنند، از ویژگیهای یک مجتهد جامع است . یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوی و زهدی که در خور شأن مجتهد است، واقعاً مدیر و مدبر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه عملی تمام فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است…»(بخشهایی از پاسخ حضرت امام خمینی به نامه آقای انصاری)

   به این ترتیب بنابر نظر امام، اگر دو مرجع، یکی تنها در مسائل فقهی مربوط به احوالات شخصیه و فردی ـ به قول حضرت امام، اجتهاد مصطلح در حوزه ها ـ مجتهد باشد ولی در مسائل اجتماعی و سیاسی که دو سوم فقه شیعه است، در حد اجتهاد و استنباط احکام ،صاحب فتوا نباشد و مجتهد دوم، در عین حال که در احوالات شخصیه و فردی مجتهد است، گرچه اعلم نباشد ولی در احوالات اجتماعیه و سیاسی صاحب فتوا و اجتهاد  باشد، در مقایسه این دو، یقیناً مرجع دوم، اعلم است و شرایط ولایت و رهبری را به عنوان برجستگی خاص واجد می باشد و این ویژگی در هنگام رحلت حضرت امام، در حضرت آیه الله خامنه ای مدظله العالی متعیّن بود.

   دقت کنیم که ابواب احوالات اجتماعیه و سیاسی فقه ما در طول قرنها، بدلیل فقدان حکومت اسلامی، تعطیل مانده بود و علما و مجتهدین ،صرفاً به احوالات شخصیه می پرداختند. امام خمینی اولین کسی بود که اجتهاد مطلق را احیا فرمود و احوالات اجتماعیه و سیاسی را در اولویت درس و بحث اجتهادی خود قرار داد و شاگردانش را علاوه بر اجتهاد در احوالات شخصیه، اجتهاد در احوالات اجتماعیه نیز آموخت. به این ترتیب، امام بر آن است که در انتخاب مرجع اعلم و رهبری نظام، اعلمیت طولی ملاک است نه اعلمیت عرضی.

   قصد ما از این بیان ، هرگز آن نیست که مقام علمی مراجعی عظیم الشان ؛ نظیر آیه الله العظمی اراکی و آیه الله العظمی گلپایگانی و … که از استوانه های فقاهت شیعه و حامیان جان بر کف انقلاب اسلامی بودند را نادیده بگیریم ، بلکه فقط در مقام مقایسه سخن می گوییم. حرف ما این است که اعاظم مزبور، در هنگام رحلت حضرت امام، گرچه از مرجعیت مستقر و مسلم و چه بسا از اعلمیت در احوالات شخصیه برخوردار بودند، لیکن در مقام مقایسه ، آیا آیه الله خامنه ای ، در اجتهاد و فقاهت سیاسی و اجتماعی ـ که دو سوم فقه ما را تشکیل می دهد ـ از این بزرگواران و سایر مراجع عظام تقلید، اصلح و اعلم نبودند؟ اگر خود این اعاظم ، در پیامهای خود ، حضرت آیه الله خامنه ای را اصلح دانسته اند، نزد اهل خبره، معنایی جز این ندارد که با لحاظ معیار اعلمیت طولی، معظم له، در مقایسه با خود آنان، برای تصدی مقام ولایت و رهبری، برجستگی خاص دارد.

   همه می دانیم که اجتهاد به تجزّی ، برای مرجعیت دینی کافی نیست و اجتهاد مطلق لازم است. از منظر امام، اجتهاد مطلق؛ به معنای اجتهاد در همه ی ابواب احوالات شخصیه نیست بلکه شخص اگر در همه ی احوالات شخصیه نیز مجتهد و حتی اعلم باشد اما در ابوابی ؛ نظیر تولّی ، تبرّی، جهاد ، امر به معروف و نهی از منکر ، که به نصّ قرآن و سنت، از ابواب فقه اسلامی است، مجتهد نباشد، اجتهاد مطلق نداشته و اجتهاد او به تجزّی خواهد بود.

فرجام سخن

   از آنچه در این نوشتار گذشت ، به روشنی اثبات گردید که حضرت آیه الله خامنه ای در زمان انتخاب به رهبری نظام ، علاوه بر اجتهاد مسلم در احوالات شخصیه ، به عنوان برجستگی خاص، در ابواب سیاسی و اجتماعی فقه اسلامی، مجتهد اعلم بودند، ضمن آنکه برخلاف ادعای اصحاب گروهک ضاله موسوم به نهضت آزادی و سایتهای پیرو آن که اکنون تحت عنوان سایتهای اصلاح طلب و یا سبزها نفاق افکنی می کنند، انتخاب معظم له به رهبری نظام اسلامی ، مطابق معیارهای قانون اساسی قبل از تجدید نظر نیز بوده است و از این جهت ، مغایرت قانونی نیز نداشته است.

   و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالو انما نحن مصلحون الا انهم هم المفسدون و لکن لا یشعرون.

( سوره بقره ، آیه 11) و هنگامی که به آنان گفته می شود که در زمین فساد نکنید، پاسخ می دهند که ما اصلاح گریم! آگاه باشید که اینان همان مفسدانند گرچه خود نیز نمی فهمند.

برگرفته از وبلاگ آقای سید حمیدرضا طالقانی